۱۵خرداد | مردم تهران، قم و ورامین قیام کردند
پارسینه: روز ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ به دنبال انتشار خبر بازداشت امام خمینی در پی سخنرانی ایشان علیه اسرائیل و رژیم شاه، اعتراضات گستردهای در قم، تهران، ورامین، مشهد و شیراز ایجاد شد که به کشته شدن جمع زیادی از تظاهرکنندگان انجامید.
روز ۱۳ خرداد سال ۴۲ که مصادف با روز عاشورا بود، امام در مدرسه فیضیه سخنان تاریخی خود را در اجتماع گروه زیادی از مردم قم و روحانیون و هیاتهای عزادار که از تهران و سایر شهرستانها به قم آمده بودند، ایراد کردند. امام در سخنرانی خود پس از بیان فجایع دلخراش کربلا، حمله عوامل شاه به مدرسه فیضیه در روز دوم فروردین ۴۲ را به واقعه کربلا تشبیه کرد که با شیون و زاری مردم حاضر توام گردید و آن فاجعه را به تحریک اسرائیل دانست و رژیم شاه را دستنشانده اسرائیل معرفی کرد. ایشان افزود: «اسرائیل نمیخواهد در این مملکت علمای اسلام باشد. اسرائیل نمیخواهد در این مملکت احکام اسلام باشد... اسرائیل به دست عمال سیاه خود مدرسه فیضیه را کوبید، ما را میکوبد، شما ملت را میکوبد. و برای اینکه اسرائیل به منافع خود برسد، دولت ایران به تبعیت از اغراض و نقشههای اسرائیل به ما اهانت کرده و میکند...»
امام سپس با اشاره به التزام گرفتن ساواک از وعاظ که به شاه و اسرائیل بدگویی نکرده و نگویند که اسلام در خطر است، اظهار داشت: «تمام گرفتاریها و اختلافات ما در همین سه موضوع نهفته است. اگر ما نگوییم اسلام در خطر است آیا در معرض خطر نیست؟ اگر ما نگوییم شاه چنین و چنان است آیا آن طور نیست؟ اگر ما نگوییم اسرائیل برای اسلام و مسلمین خطرناک است آیا خطرناک نیست؟ و اصولا چه ارتباطی و تناسبی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت میگوید از شاه صحبت نکنید، از اسرائیل نیز صحبت نکنید؟ آیا به نظر سازمان امنیت، شاه اسرائیلی است؟»
امام با «غلط» و «مفتضح» خواندن رفراندوم اصلاحات ارضی، به تبلیغات سوء رژیم اشاره نمود و زندگی ساده و بیآلایش روحانیون را با زندگی تجملاتی و پر زرق و برق شاه و دولتمردان مقایسه کرد و او را از عوامفریبی و وابستگی به بیگانگان بر حذر داشت و خطاب به وی فرمود: «من به شما نصیحت میکنم ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت میکنم. دست از این اعمال و رویه بردار. من میل ندارم که اگر روزی اربابها بخواهند که تو بروی مردم شکرگزاری کنند. من نمیخواهم تو مثل پدرت شوی... نصیحت مرا بشنو، از روحانیت بشنو، از علمای اسلام بشنو، اینها صلاح ملت را میخواهند، اینها صلاح مملکت را میخواهند. از اسرائیل نشنو، اسرائیل به درد تو نمیخورد، بدبخت، بیچاره!... اگر ما نگوییم اسلام در خطر است آیا در معرض خطر نیست؟ اگر ما نگوییم شاه چنین و چنان است آیا آن طور نیست؟»
در سایر شهرهای ایران نیز وعاظ بر بالای منابر جنایات رژیم شاه را افشا و محکوم کردند. در تهران حجتالاسلام فلسفی در مسجد ترکها و در حضور هزاران نفر از حضار در مسجد و بیرون از آن، طی سخنرانی مهمی، دولت علم را در ده ماده استیضاح کرد و آن را غیرقانونی دانست و خواستار سرنگونی آن دولت شد.
مراسم عزاداری روز عاشورا و فردای آن روز عملاً به تظاهرات سیاسی علیه رژیم شاه تبدیل شد. در تهران دستههای عزادار در حالی که تصاویر متعددی از امام در دست داشتند و شعارهایی از قبیل «خمینی خمینی خدا نگهدار تو، بمیرد بمیرد دشمن خونخوار تو»، «خمینی بت شکن ملت طرفدار تو، میرود میرود دشمن خونخوار تو»، «مرگ بر این دیکتاتور» و... در خیابانهای تهران به راه افتادند. عزاداران از خیابانهای مرکزی شهر عبور کرده و در مقابل کاخ شاه (کاخ مرمر) شعارهای کوبندهای سر دادند. دانشجویان دانشگاه تهران نیز در روز یازدهم محرم به جمع تظاهرکنندگان پیوستند و با دادن شعارهایی به نفع امام و دکتر مصدق شور و نشاط بیشتری به تظاهرات دادند. نیروهای انتظامی و نظامی بنا بر دستور، نظارهگر تظاهرات بودند و از هر گونه درگیری با عزاداران و یا بازداشت وعاظ و روحانیون تندرو خودداری میکردند و صرفاً موظف به تذکر به آنها در خارج از مجلس و تهیه فهرستی از اسامی آنها بودند. رادیو نیز در روزهای تاسوعا و عاشورا در ساعات مختلف گوشههایی از مراسم عزاداری و نوحه خوانی دستههای عزاداری تهران را که خالی از رنگ و بوی سیاسی بود، پخش میکرد. این اقدام گرچه برای رفع اتهام ضد مذهبی بودن رژیم صورت گرفت اما از نظر تودههای مذهبی و مخالفان سیاسی رژیم به عنوان عقبنشینی رژیم در مقابل روحانیت تلقی گردید.
بازتاب حوادث روزهای ۱۰ و ۱۱ محرم (۱۳ و ۱۴ خرداد) چنان گسترده و عمیق بود که حتی ساواک را وادار به اعتراف کرد. در پایان روز عاشورا و در حالی که تظاهرات عزاداران در روزهای بعد نیز ادامه داشت، کارشناسان ساواک گزارش مبسوط و جامعی از بازتابها و نتایج سخنرانی امام و دیگر وعاظ تهیه کردند. در گزارشی که در پرونده آقای فلسفی مضبوط است، آمده است: «دو سخنرانی شیخ محمدتقی فلسفی در مسجد ترکها در روزهای یکشنبه و دوشنبه [۱۲ و ۱۳ خرداد] هفته جاری، با انتشار اعلامیه خمینی، عکسهای متعدد و فراوان او در پایتخت و شعارهای کنایه داری که بر علیه شاه به نام «یزید» و «دستگاههای یزیدی» و «مریدان یزید» میداد[ند]، عکسالعمل بسیار بدی در بین توده مردم داشت. حملات دسته جمعی روحانیون و ملایان در روی منابر بر علیه شاه و دولت، حیثیت دستگاههای دولتی را پایین آورده و اگر حملات دسته جمعی ملاها و دستگاههای روحانی در دو ماه محرم و صفر ادامه یابد یقیناً سبب تهییج افکار عمومی خواهد شد و به تدریج نفوذ معنوی روحانیون و ملاها زیاد شده تا جایی که نفوذ کلام و اثر اعلامیه و یا نشریات آنها حوادثی نظیر آنچه در مشروطیت ایران میگذشت به وجود [خواهد] آورد.
... اگر موعظه ملاها [تنها] در مساجد ختم باشد خطرش کمتر از موعظه بر بالای منابر در ایام سوگواری است. زیرا در آنجا طرف کلام وعاظ، طبقات دوم و اول است ولی در روی منابر سوگواری، طرف، «مردم عوام» [بوده] و هیجان افکار آنها کنترلش مشکل است... در این ده روز اکثر وعاظی که طرفدار دولت بودند و یا کمتر به مخالفت علنی برعلیه مقام سلطنت و دولت میپرداختند... به وحشت افتاده و برای اینکه به دسته مخالف اهل دین و علم منصوب [درست: منسوب] نشوند، رویه موافقت با دسته خمینی پیش گرفتهاند...»
عزاداری مردم قم تا پاسی از شب ادامه داشت. اما پس از اینکه عزاداران به تدریج مساجد، خیابانها و کوچهها را ترک کرده و به خانههای خود بازگشتند، ماموران نظامی ساعت ۳۰: ۲ نیمه شب ۱۲ محرم برابر با ۱۵ خرداد ۴۲ به دور از چشم مردم و بدون سر و صدا از دیوار منزل امام بالا رفته و وارد منزل شدند و برای یافتن ایشان همه حیاط، اتاقها و زیرزمینها را جستجو کردند ولی امام را نیافتند. از اینرو به ضرب و شتم تنی چند از خدمه منزل- که همانند شبهای قبل در حیاط بیتوته کرده بودند- برآمدند تا مخفیگاه امام را نشان دهند. امام از آغاز ماه محرم تا آن شب به دلیل برگزاری مجلس روضه در منزل خود و کثرت رفت و آمد مردم، شبها را در منزل فرزندش آقا سیدمصطفی که مقابل منزل خود بود، میخوابید. در همان هنگام امام برای ادای نماز شب از خواب برخاسته بود که سر و صدای ماموران را شنید. بلافاصله لباس پوشید و از در منزل خارج شد و خطاب به ماموران فریاد کرد: «روحالله خمینی منم! چرا اینها را میزنید؟ این چه رفتار وحشیانهای است؟ چرا مانند دزدان از دیوار به پایین میپرید؟»
ماموران از بیم اطلاع مردم و احتمال درگیری با آنان به اندازهای هراسان بوده و عجله داشتند که حتی اجازه ندادند تا امام در میان راه وضو گرفته و نماز بخواند، از این رو ایشان مجبور گردید تا تیمم کرده و در ماشین و در حال حرکت نماز صبح را بجا آورد. امام را مستقیماً به سلولی انفرادی در باشگاه افسران تهران برده و در غروب همان روز به پادگان قصر منتقل کردند.
لحظاتی پس از دستگیری امام، همسایهها با خبر شدند و چند دقیقه بعد گروه زیادی از مردم به طرف صحن مطهر حرکت نموده و به بازداشت ایشان اعتراض کردند. جمعیت زیادی در نخستین ساعات صبح روز ۱۵ خرداد در حالی که از دستگیری امام به شدت ناراحت بودند و شعارهای «مرگ بر شاه، درود بر خمینی» و «از جان خود گذشتیم، با خون خود نوشتیم: یا مرگ یا خمینی» میدادند، روانه منزل مراجع شده و سپس به دنبال حاج آقا مصطفی (فرزند ارشد امام) به طرف صحن مطهر حضرت معصومه(س) به حرکت درآمدند.
مراجع و علمای طراز اول قم در منزل آیتالله گلپایگانی تشکیل جلسه داد و با صدور اعلامیهای، دستگیری امام را تقبیح کرده و خواستار آزادی فوری ایشان شدند. تظاهرکنندگان پس از خروج از صحن و در حالی که زنان پیشاپیش مردان قرار داشتند با رگبار مسلسل نظامیان مواجه شدند. برخی از مردم که به چوب و اسلحه سرد مجهز بودند به نظامیان حمله بردند. درگیری و تیراندازی تا ساعت پنج بعدازظهر آن روز ادامه داشت و بر اثر آن صدها نفر از مردم بیگناه کشته و یا مجروح شدند. هواپیماهای نظامی رژیم نیز برای ارعاب بیشتر مردم بر آسمان قم پرواز کرده و دیوار صوتی را شکستند.
صبح همان روز خبر دستگیری امام به تهران رسید. دانشجویان دانشگاه تهران، کلاسها را تعطیل کرده و تظاهرات خیابانی کردند. بارفروشان تهران نیز از مرکز شهر به حرکت درآمدند و همراه با سیل جمعیت خشمگین که هر لحظه افزوده میشد به سمت کاخ مرمر، اداره رادیو واقع در میدان ارک، اداره تسلیحات ارتش در میدان توپخانه، و... حرکت کردند، اما با آتش گلوله و رگبار مسلح نظامیان که در میادین و نقاط حساس مرکزی شهر مستقر بودند مواجه شدند و به خاک و خون غلطیدند. مردم خشمگین که آماج حمله وحشیانه نظامیان قرار گرفته بودند به ساختمانهای دولتی، پاسگاههای پلیس و اتومبیلهای نظامی حمله بردند. گروهی از مردم پیشوای ورامین پس از اطلاع از دستگیری امام در حالی که کفن پوشیده بودند به سمت تهران حرکت کردند اما نظامیان مسلح در میان راه به آنان حمله کرده و قتل عام شدند. روز بعد نیز تظاهرات ادامه یافت که با مقابله شدیدتر نظامیان مواجه گردید.
سرانجام رژیم شاه با کشتار صدها نفر از مردم تظاهرات را سرکوب کرد. در شیراز و مشهد نیز تظاهرات وسیعی برپا شد که به درگیری با پلیس انجامید. در طول سه روز، دهها نفر از علما و روحانیون و وعاظ در تهران و شهرستانها دستگیر شدند.
پس از فرو نشستن قیام، اسدالله علم نخستوزیر، در مصاحبهای با روزنامه هرالد تریبون در روز ۱۷ خرداد ۴۲ تهدید کرد که امام و برخی دیگر از علما، محاکمه نظامی خواهند شد و ممکن است حکم اعدام آنها صادر شود. شاه نیز دو روز بعد طی سخنرانی بیانات امام و تظاهرات مردم را به تحریک و پول بیگانگان- جمال عبدالناصر- دانست زیرا جمال عبدالناصر در آن زمان به دلیل همکاری شاه و اسرائیل روابط خصمانهای با شاه داشت.
در این راستا رسانههای رژیم ادعا کردند که شخصی به نام عبدالقیس از بیروت با هواپیما وارد فرودگاه مهرآباد شده و در گمرک مهرآباد حدود یک میلیون تومان پول از او به دست آمده و اعتراف کرده است که ناصر این پولها را برای افراد معینی در ایران فرستاده است. این ادعا مورد انتقاد بسیاری در داخل و خارج از جمله خیلی از نشریات خارجی واقع شد و رژیم هیچ دلیل و سندی در این خصوص ارائه نکرد.
چند روز پس از دستگیری امام دهها نفر از مراجع و علمای ایران به عنوان اعتراض به دستگیری امام و اعلام پشتیبانی از وی، به تهران مهاجرت کردند. بر اثر اعتراض علما و فشار افکار عمومی سرانجام امام پس از دو ماه بازداشت در پادگان نظامی به منزلی در شمال شهر تهران منتقل شد و تحت نظر قرار گرفت.
یک روز پس از انتقال امام (۱۲ مرداد) روزنامههای کثیرالانتشار کشور مطلبی را به دستور ساواک منتشر کردند تا در نظر مردم چنین وانمود کنند که انتقال امام از زندان به محل جدید به دلیل تفاهمی بوده که میان ایشان و مقامات انتظامی به وجود آمده است. این خبر شایعهای بیش نبود و امام بعداً پس از آزادی کامل و بازگشت به قم در اولین فرصت طی یک سخنرانی آن را به شدت تکذیب کرد.
منابع:
۱- سایت ۱۵ خرداد ۴۲؛ دفتر ادبیات انقلاب اسلامی
۲- سایت تبیان
۳- خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا)
ارسال نظر